.. و پس از دو سه روز
این دو سه روز را تقریبا تکراری گذراندم. نه بهتر شدم، نه بدتر. اتفاقات کم نبودند ولی چیز جدیدی وجود نداشت. روز سه شنبه روی پشت بام نشسته بودم. دلم گرفته بود. به گمانم بی اختیار ، بود. یکبار دیگر بروی...
View Article... قلب ناشکیبا را
چند روز پیش چند بیت: صدای گریه شب را دگر نمی شنوم دگر نمی شنوم های و هوی فردا راهنوز در پی آن لحظه گریزانم که بی خبر کند ازمن تمام دنیا رابشوی ای غم دیرینه با ترنم مرگ زقاب سینه من قلب...
View Articleبطور کلی
بعضی وقتا آدم به یه جاهایی که میرسه ، یه اتفاقایی که می افته ، یه چیزایی رو که میبینه یا میشنوه تازه میفهمه که درباره مسایل نباید زود قضاوت کرد یا اگه قضاوت کرده نبایست به کسی بگه
View Articleخاطره خوب من
نوک تیز قلممدتی در شعر ما تاخیر شدخرمگس در غیبت ما شیر شدجوجه برقی ها زبان وا کرده اندادعای لغو و بیجا کرده اندبرقیا ! گفتی که ما ول معطلیم؟خوب ندانستی که اهل کل کلیمعمر را سر می کنی و نشنویگوشه ای از...
View Articleسکوت و اضطراب ...
دوباره نوشتن از دلِ تنگ اما رنگی از تکرار نیست ... به قول حضرتش :یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که می شنوم نا مکرر استنمی دونم ؛ واقعا نمی دونم چه جور باید نوشت . شایدبیهوده سعی دارم در...
View Articleگویی روانم می رود ...
فقط یک غزل از استاد سخن : ای ساربان آهسته ران کآرام جانم میرودوآن دل که با خود داشتم با دلستانم میرودمن ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از اوگویی که نیشی دور از او در استخوانم میرودگفتم به نیرنگ...
View Articleبهار؛ فصل دروغ ... !
ه.الف.سایه:کیست که از دو چشم من در تو نگاه می کندآینه ی دل مرا همدم آه می کنددل به امید مرهمی کز تو به خسته ای رسدناله به کوه می برد شکوه به ماه می کند ***... صدای پای بهار را می توان حس کرد؛اما برای...
View Articleنجوای شمیم را ...
آن شب در خیابان زاد:«نجوای شمیم» را نخواهد فهمید این راز عظیم را نخواهد فهمیددر بیشۀ کرکسان بی رحم، کسی مهتاب و نسیم را نخواهد فهمیددر گوش کر زمانه یک عمر بخوان «ما سهم همیم» را نخواهد...
View Articleای همنوای عاشق ...
گاهی خیال تسکین است و گاهی باید خیال را تسکین دادو گاهی هم لازم است تسکین ها و امید ها را خیال نامید ...یک هفتۀ پیش:ای یار دلشکسته، ای همنوای عاشقانگار وصل ما را دنیا نبود لایق ما می رسیم روزی، عزم...
View Articleمن که یادم نمی رود هرگز ...
چند دقیقه پیش:سیصد و شصت و پنجمین دفعه آسمان آفتاب را پوشیدسال با چشم های حسرت بار روز پایانی خودش را دیداو که می دید واژۀ "بدرود" بر لب سرخ غنچه ها جاریستبا مرور کتاب درس زمان زود...
View Articleیک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب ...
دو غزل ار دو غزلسرای معاصر:از فاضل نظری:به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشدکه تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشدلب تو میوه ممنوع ولی لبهایمهر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشدبا چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهرهیچ کس...
View Articleمن با تو ام
امشب ای ماه! به درد دل من تسکینیآخر ای ماه! تو همدرد من مسکینیکاهش جان تو من دارم و من می دانمکه تو از دوری خورشید چه ها می بینیتو هم ای بادیه پیمای محبت چون منسر راحت ننهادی به سر بالینی ...***باور...
View Articleنگرانم ...
حدوداْ دو هفته پیش:سبد سبد هیجانم تو را که می بینم چه آتشی است به جانم تو را که می بینم!صدای قلب مرا گوش کن، چه آسان است...
View Articleخدا برگرده رو به من...
روزبه بمانی:منو اِنقدر عاشق کن / به من برگرده احساسمیه جوری که تو این دنیا / کسی رو جز تو نشناسممنو اِنقدر عاشق کن / جهان از حس من پر شههر احساسی به غیر از تو / برام دور از تصور شهمنو اِنقدر عاشق کن /...
View Articleمی رفتی ...
سه چار هفته قبل:درست مثل عبور شهاب می رفتیتو با دلم چه قدَر باشتاب می رفتیبدون آن که بدانی به من چه می گذرددر اوج دلهره و اضطراب می رفتیمیان بغض و غزل پیچ و تاب می خوردمتو سوی جادۀ پر پیچ و تاب می...
View Articleبهارمی!
خوش است با دو بال توخیال لمس آسماندر این خیال دلنشینکمی کنار من بماندر این خیال جاری امپر از امیدواری امبگو که دوست داری امبرای من غزل بخوانبیا تمام کن سفربگیر از دلم خبرکبوترم دوباره پربکش به سوی...
View Articleتغییر آدرس
همراهان ارجمند! ازین پس می توانید در آدرس زیر با وبلاگم همراه باشید:Www.sikhateret.blogfa.comباسپاس
View Articleگویی روانم می رود ...
فقط یک غزل از استاد سخن : ای ساربان آهسته ران کآرام جانم میرودوآن دل که با خود داشتم با دلستانم میرودمن ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از اوگویی که نیشی دور از او در استخوانم میرودگفتم به نیرنگ...
View Articleبهار؛ فصل دروغ ... !
ه.الف.سایه:کیست که از دو چشم من در تو نگاه می کندآینه ی دل مرا همدم آه می کنددل به امید مرهمی کز تو به خسته ای رسدناله به کوه می برد شکوه به ماه می کند ***... صدای پای بهار را می توان حس کرد؛اما برای...
View Articleنجوای شمیم را ...
آن شب در خیابان زاد:«نجوای شمیم» را نخواهد فهمید این راز عظیم را نخواهد فهمیددر بیشۀ کرکسان بی رحم، کسی مهتاب و نسیم را نخواهد فهمیددر گوش کر زمانه یک عمر بخوان «ما سهم همیم» را نخواهد...
View Article
More Pages to Explore .....